یکشنبه ای زیبا


از خانه آمده بودم بیرون. می خواستم از راه جنگلی پیاده بروم تا Leuven که ناگهان تلفن صدایش در آمد. آقای اردوخانی عزیز بود و قرار شد که کتاب " سال بلوا " عباس معروفی را برایم بیاورد. روز یکشنبه قشنگی بود فقط به این دلیل که هدیه ای دریافت کردم از عباس معروفی عزیز، با امضای خودش در صفحه ی اول کتاب. از آقای اردوخانی عزیزم هم تشکر می کنم که زحمت کشید و از بروکسل آمد اینجا که کتاب را بدهد به من
چه یکشنبه ی زیبایی بود! متشکرم از شما، آقای معروفی و آقای اردوخانی.

نظرات

‏ناشناس گفت…
دقیقا می دونم چه احساسی داشتی
:)
‏ناشناس گفت…
e khosh be haalet nima ...
badesh man miyam khoonatoon mishinam ye dele sir inketabo mikhoonam ... : )
‏ناشناس گفت…
خوش به حالت
:(

پست‌های پرطرفدار