بهشت در 3 سکانس آبسورد
سکانس 1
روز- خارجی
تاکسی به مقصد چهارراه ولیعصر پیش می رود، آنطرفتر تعدادی از دانشجویان دختر تجمع کرده اند و شعار سر
می دهند(البته اینرا خوب می دانند که کسی پاسخگویشان نیست.) در داخل ماشین پشت سر راننده، مردی بی نام
نشسته است و همانطور که سرش به اندازه ی 180 درجه چرخیده، خانمهای معترض را ورانداز می کند و
تسبیح الله نشانش را دور انگشتش تاب می دهد.
مرد بی نام: آخه خدا وکیلی، شوهراشون چطور اجازه می دن زناشون بیان بیرون جلوی نامحرم جیغ بکشن؟
آخرالزمان شده، این مهدی ما کی میاد بالاخره؟
زن با روسری سیاه: آره به خدا، همینه که مملکت فاسد شده.
راننده: داداش! میشه 300 تا، خدا بده برکت.
نتیجه گیری:
1- خدا وکالت خوانده است، چون همیشه مردم بهشت می گویند، خداوکیلی.
2- در بهشت، اگر کسی اعتراضی داشته باشد و با گروهی دست به تجمع بزند، با القابی مثل دانشجو، روسپی،
دزد، اراذل و اوباش و چاقوکش، خوانده می شود، چون در بهشت همه چیز خوب است و کسی مشکلی ندارد.
3- در بهشت، همه ی دخترها شوهر دارند، چون اصولا، در فرهنگ لغت بهشتی، ترکیب دختر مجرد-
ضعیفۀ المجرد- وجود ندارد.(البته بنا به احادیث باقی مانده از شیخ ابو جع جع از اندیشمندان علم تفسیر،
ضعیفۀ المجرد ، چنین تفسیر شده است.
ضعیفۀ: هر چیز ضعیف-مورچه-سوسک-مرغ-زن که متضاد است با اسب بخار، به معنای: هر چیز قوی-تراکتور-
راننده-شعبون بی مخ-رهبرانقلاب - رئیس جمهور-رجل-مرد.
کلمه المجرد از تجرید مشتق شده است، که در این مورد، ت تخریبی، بنا به قرینه ی معنوی، حذف، و جایش را به
م منقول داده است که تجرید همانا، انتزاعی، معنا می دهد. لهذا، ضعیفۀ المجرد-دختر مجرد- مربوط به عالم خیال
است پس دردنیای لمسیات وجود ندارد.)
سکانس 2
روز- خارجی
تاکسی در اتوبان شهید آخوندک به پیش نمی رود، چون ترافیک وحشتناکی حکمفرماست. مرد بی نام، صندلی جلو
را اشغال کرده است، راننده عصبی است، زن با روسری سیاه، روی صندلی عقب نشسته، خود را باد می زند.
مرد بی نام: سیگار می کشی؟
راننده: روزه ام.
مرد بی نام: نوار بذار پس!
راننده: داداش! شب ضربت امامه، معصیت داره، من همیشه تریاکمو می کشم اما این شبا نه، معصیت داره،
من این روزا فقط با ماقوت افطار می کنم.
مرد بی نام: داداش پیاده می شم اینجا!
راننده: 300 تومن می شه!
مرد بی نام از ماشین پیاده شده پا به فرار می گذارد.
راننده: هی یابوی ... ! واستا الان پولت می کنم!
چاقویش را در آورده، به دنبال مرد بی نام می دود، صدای زد و خورد و فحش خواهر و مادر شنیده می شود.
زن، لبش را با ماتیکش، قرمز قرمز کرده، به باد زدن خود ادامه می دهد.
نتیجه گیری:
1- در بهشت، هر نوع عملی آزاد است، به غیر از روزهای مقدس که معصیت دارد.
2- ماقوت، یکی از غذاهای اصلی بهشت است.
3- به غیر از ایام ضربت خوردن امام، در باقیمانده سال، مردم بهشت، مشغول ضربه زدن به یکدیگر هستند.
سکانس 3
شب- داخلی
راننده بعد از فعالیت زیاد به خانه اش بازگشته، مشغول چای نوشیدن است. زنی با روسری سیاه، مشغول
آماده کردن ماقوت است. تلویزیون بر روی شبکه خبری " الحیات الابدیه " تنظیم شده است. گوینده، خبر
کشته شدن " ونسان ون گوگ " را اعلام می کند.
گوینده: طبق خبرهای رسیده، امروز یکی دیگر از کفار، به دست برادری از اهالی بهشت، ابتدا بوسیله ی
گلوله و بعد با ضربات چاقو به درک واصل شد.
راننده: حقشه، ای والله، اما کاش با تیزی یه خط هم مینداخت.
زن با روسری سیاه: آره به خدا، برای همینه که مملکت فاسد شده.
تلویزیون، سخنرانی مرد بی نام را پخش می کند.
مرد بی نام: تا وقتی که اجنبیها از اسلام ستیزی و استکباردست بر ندارند، ما همچنان مبارزه می کنیم،
مردم ما، خودشان آینده ی خودشان را تعیین می کنند.
نتیجه گیری:
1- در بهشت، همیشه، هابیل، قابیل را به درک واصل می کند.
2- مردم بهشت، تصمیم هم می گیرند!!!
3- اما کسی نفهمید که در روز اول، اسلام ستیزی اجنبی وجود داشت یا انسان ستیزی اسلامی؟
نظرات
ارسال یک نظر