خاک سرد
هرچه خواستی انجام شد!
سلامی سُریده از خاکِ سرد را بانگیست،
که آی!
این خلایق ارزانی تو
اگر خراشی را
بیهوده به جانش نواختی!
...
دیگربار بگویم!
از من نبود دیروزت،
که اینچنین دربه در،
لاشه های خاک را،
کفن پوش ِ این سالیان بی ترانه ام،
بی سرود،
بی سلام،
غلتاندی به بی نشانی نامه ات!
...
بانگی برآر!
که روزم را،
از دهانم ربودی
اما
نه اکنون
نه فردا
شکایتی نخواهد بود!
می دانی چرا؟
...
هرچه خواستی انجام شد!
سلامی سُریده از خاکِ سرد را بانگیست،
که آی!
این خلایق ارزانی تو
اگر خراشی را
بیهوده به جانش نواختی!
...
دیگربار بگویم!
از من نبود دیروزت،
که اینچنین دربه در،
لاشه های خاک را،
کفن پوش ِ این سالیان بی ترانه ام،
بی سرود،
بی سلام،
غلتاندی به بی نشانی نامه ات!
...
بانگی برآر!
که روزم را،
از دهانم ربودی
اما
نه اکنون
نه فردا
شکایتی نخواهد بود!
می دانی چرا؟
...
!دیگر هیچ نشانی ام نیست
نظرات
----
معنا و مفهوم آن عکس هم این است که ما بسیار باحالیم !
---
از مرتضی ممیز نوشتین ،او در ذهن هنرمندان ایران زنده است. روحش شاد .
nochmal war es zu trauig.warum?
ich denke,das macht dich geod schreiben.
ارسال یک نظر