سکوت معنایی ندارد
برایم خیلی عجیب است، البته برایتان توضیح می دهم چرا! یعنی در ادامه ی همان بحث هنر بازاری است، شما کافی است سرکی در فضای وبلاگها بزنید و خود خواهید فهمید. این درست است که وبلاگ، فضایی کاملن شخصی است و مربوط به ذهنیات صاحب وبلاگ اما موضوع زمانی حساس می شود که خیلی از این وبلاگها به عنوان ریفرِنسی فرهنگی مشخص می شوند، مثلن یک وبلاگ نویس از این می گوید که یه نیو یورک سفر کرده و بعد هم رفته به دستشویی و جالب اینجاست که صد نفر هم از راه می رسند و در مورد رابطه ی دستشویی رفتن آن شخص و مشکلات خاورمیانه و بیماری شارون بحث می کنند. در این قضیه به یقین رسیده ام که مردم ما با فرهنگ بیگانه اند، البته خودم آدمی هستم که به همه احترام می گذارم و برای هستی بشر ارزش قائلم، اما باور کنید با این وضعیت فرهنگی چیزی تغییر نخواهد نکرد. تا زمانی که حس زیبایی شناسی مردم ما در حد نوشته های سطحی بعضی(البته بیشتر از بعضی) از وبلاگهای آمریکایی و تورنتویی است، اثری از جنبش های فرهنگی نخواهد بود.
حال این دو مطلب دوست وبلاگی را بخوانید و ببینید که این شخص چقدر خوب مسائل را تحلیل می کند، برای این دوستمان آرزوی موفقیت دارم. لینکش اینجاست، کلیک کنید
نظرات
ارسال یک نظر