پِر لاشز ِ پیش از آشوب ( پاریس )

در زندگی زخمهايی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته در انزوا می خورد و میتراشد.

اين دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که اين

دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پيش آمدهای نادر و عجيب بشمارند

و اگر کسی بگويد يا بنويسد، مردم بر سبيل عقايد جاری و عقايد خودشان

سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آميز تلقی بکنند -زیرا بشر

هنوز چاره و دوائی برايش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط

شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس

که تاثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد

میافزاید.

صادق هدایت – بوف کور

داشتم به عکس های پیش از آشوب پاریس نگاه می کردم، دقیقن همان شبی که درگیری ها شروع شدند.

با دوستانم رفته بودیم به " پِر لاشز " همانجایی که مقبره ی صادق هدایت و غلامحسین ساعدی را هم خواهید دید. دوستم سرانجام عکسهایی را که گرفته بود برایم فرستاد. شما هم ببینید و به هدایت و ساعدی فکر کنید در ضمن آن مقبره با مجسمه، متعلق به انوره دو بالزاک است و آن هم مجسمه ی اوست.(فایل صوتی ) بشنوید – شبهای مسکو




نظرات

‏ناشناس گفت…
salaam nimaa . jaaye mn raa hamkhaali mikardy.ajib badbakhty keshid hedaayat. che khiaabaan haaye nostaalogicy nimaa...khodam raa tooye ghahveyy_khaakestary ash hes kardam.
‏ناشناس گفت…
نیما جان ممنون که نامه دادی. جوابش را دادم و کلی هم وراجی کردم،اگر جی میل مثل بعضی وقت ها گمش نکند بهت رسیده است. عجب عکس های جالبی گذاشته ای، حیف که بزرگ نیست و اسم روی گور خوانده نمی شود.
راستی اگر برایت ممکن بود تغییر دادن فونت وبلاگم به تهوما و چگونگی لینک دادن را به من یاد می دادی خیلی عالی می شد!
‏ناشناس گفت…
khube ke to kolle paragraph ro neveshti.akhe hame faghat khate avvalesho minevisan baad bar sabile aghayede jari va aghaiede khodeshan ba labkhand...

پست‌های پرطرفدار